گودیوا
بانو گودیوا کاونتری همسر حاکم انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود.
وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی را که باعث بدبختی مردم شده بود، مشاهده کرد، اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات را کم کند، ولی شوهرش از این کار سرباز میزد.
بالاخره شوهرش یك شرط گذاشت، گفت:
اگر برهنه دور تا دور شهر بگردی، من مالیات را کم می کنم.
گودیوا قبول میکند.
خبرش در شهر میپیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه پوشش بدنش موهای ریخته شده روی سینهاش بود، در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترامش آن روز، هیچ کدام از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجرهها را هم بستند.
در تاریخ انگلیس و کاونتری، بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی دارد و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است.
حبیب : انگلیسی در دروغگویی و تاریخ سازی دومی ندارد البته آمریکایی ها و استرالیایی ها هم که مهاجران انگلیسی هستند همینقدر دروغگو هستند
ناشناس : قشنگ بود
ملکه : عالی
مب مب : با نظرت کاملا موافقم
نادر : اگه این اتفاق تو ایران بیفته مردم نصف شب هم شده میان بیرون که تماشا کنن. حتی با پرداخت مالیات بیشتر... مثل تماشای اعدام...
ناشناس : اره راست میگی متاسفانه
یک فردی : آدم که نیستیم ، خریم .